مىدانیم که ایران باستان شامل هندوستان تا مصر مىشده است. این کشور در زمان هخامنشیان شامل 23 ملت و استان مختلف آن روز بود که از شرق به چین، از غرب به دریاى مدیترانـه و لیبـى، از شـمال بـه کشورهاى آسیاى میانه و ترکیه اروپا و دریاى سیاه و از جنوب به خلیج فارس و دریاى عمان محدود مىشد. به عبارت دیگر، تمام آسیاى غربى وخاورمیانه و بخشى از خاور دور و آسیاى مرکزى و آسیاى صغیر و بخشى از افریقا (مصر قدیم و سودان) را دربرمىگرفت. در این کتاب کوشش شده تا تاریخچه باستانشناسى ایران را از آغاز تاکنون به طور اعم روشن سازیم. به طور کلى کاوشهاى علمى باستانشناسى در سالهاى 1846ـ1852 ،یعنى حدود 150 سال پـیش بـه وسـیله ویلیام کنت لوفتوس، در شوش آغاز گردید؛ ولى این کاوشـها سـى سـال متوقـف شـد و سـپس در سـالهاى 1883ـ1889 مجددا به وسیله مارسل دیولافوآ ادامه یافت. در این زمان طبق دو قرارداد تأسفانگیز که شاهان قاجار با دولت فرانسـه و مـوزه لـوور پـاریس امضـاء کردند، بررسیها و کاوشهاى باستانشناسى در تمام خاک ایران انحصارا به فرانسویها واگـذار شـد و دولتهـاى دیگر، حتى خود ایران، از آن بىبهره ماندند. طبق این قراردادها دولت ایران حق نداشت که از اشیاء مکشوفه آنها بازدید کند، مگر در سرحد ایران و هنگام خروج آنها از مرز. با امضاى این قراردادها بهترین و نفیسترین آثارى که در شوش کشف شده بود به موزه لوور منتقل شد. خوشبختانه به سبب بیدارى ملت ایران و دلسوزى فرهنگیان خوزستان و گزارشهاى رسیده بـه مجلـس شوراى ملى ایران در 25 مهر 1306) 18 اکتبر 1927 (قراردادهاى مذکور لغو و مقرر شد که فرانسویها فقط در شهر باستانى شوش دانیال در خوزستان به کاوشهاى باستانشناسى ادامه دهند. همچنین این مجلـس در 12 آبان 1309 هم قانون عتیقات را تصویب کرد که در 20 ماده تنظیم شده بود و آییننامه اجرایى آن هـم در 28 آبان 1311 از تصویب هیأت دولت گذشت و از آن تاریخ اداره جدیدى به نام «اداره عتیقات» تشـکیل و در سالهاى بعد به «اداره کل باستانشناسى» موسوم شد و آندره گدار معمار فرانسوى بـه دعـوت ایـران در رأس این اداره قرار گرفت. وى ساختن موزه و کتابخانه ملى را آغاز کرد و در سـال 1316 سـاختمان آن بـه تاریخچه علم باستانشناسی 2 اتمام رسید و «موزه ایران باستان» افتتاح شد. پس از لغو قراردادهاى مذکور، هیأتهاى علمى زیادى از دانشگاهها و موزههاى مختلف جهان براى بررسى و کاوش در محلهاى گوناگون باستانى از دولت ایران تقاضاى پروانه کاوش کردنـد و برخـى از آنهـا در نقـاط تاریخى و در تپههاى باستانى ایران شروع به کاوش کردند. در میان کاوشگران افرادى بودند که هدفشان تنها کاوش در ایران نبود، بلکه براى دولت خود جاسوسى مىکردند. اگـر در بـین دانشـمندان و باسـتانشناسـان خارجى افرادى بودند که هدفشان فقط روشن ساختن گوشهاى از تمـدن سـرزمین مـا بـود ارزش و احتـرام خاصى در بین مردم مىیافتند. هیأتهاى خارجى مدت پنجاه سال در ایران به بررسى و کاوش مشغول بودند و با شروع انقلاب فعالیتهاى باستانشناسى و تحقیقات کاذب آنان به پایان رسید و کشور ما را ترک کردند. در این کتاب درباره مطالب ذیل صحبت شده است: فعالیتهاى باستانشناسى در مکانهـاى گونـاگون بـه وسیله هیأتهاى داخلى و خارجى؛ تأسیس موزه ایران باستان و «انجمن آثار ملى» و فعالیتهاى آنان؛ تشـکیل کنگرههاى جهانى هنر و باستانشناسى ایران، سمینارها، نمایشـگاهها و تجمعهـاى گونـاگون و متعـدد آثـار باستانى و بناهاى تاریخى در مناطقِ مختلف ایران و جهان و تاریخچه کاملى از باستانشناسى ایران. در خاتمه، اینجانب براى همه کسانى که به نحوى در تدوین و چـاپ ایـن کتـاب سـهمى داشـتهانـد از خداوند متعال سعادت و سلامت و توفیق طاعت مىطلبم و آرزو مىکنم کـه در راه پیشـبرد هـدفهاى عـالى فرهنگى و انسانى خود موفق باشند. غلامرضا معصومى مقدمه الف) تعریف علم باستانشناسى باستانشناسى علمى پویا و ظریف است که به گذشته بشر مربـوط مـىشـود و یـاور تـاریخ اسـت. ایـن علـم تاریکیهاى تاریخ را روشن، کمبودهایش را جبران و گمشدههایش را پیدا مىکند. باستانشناسى بـه گذشـته پرافتخار هر ملت مىپیوندد و سرگذشت زندگى و یادگارهاى بشر و وقایع و فعالیتهاى طـولانى انسـان را بـه طور دقیق بیان مىکند. این علم با اینکه جزء جوانترین علوم دنیاست، ولى به سرعت پـیش مـىرود و لـزوم یادگیرى آن در هر کشورى بیش از پیش احساس مىشود. علم باستانشناسى نسبتا فطرى اسـت و همیشـه جلوتر از سایر علوم انسانى ـ بویژه فلسفه ـ در نزد انسان اولیه شناخته شده بـود و اعتقـاد بـه وجـود خـدا و پرستش او را در نهاد بشر زنده مىکرده است. باستانشناسى اشتباهات و لغزشهاى فرضى تاریخ و دیگر علوم را با کاوشهاى علمى سالم و لایهنگارى دقیق و خواندن خطوط بازمانده از انسان تصـحیح کـرده و در اختیـار مورخان زمان قرار مىدهد. از طریق باستانشناسى مىتوان صحت و سقم مدارک تاریخى را تعیین کرد. تاریخچه علم باستانشناسی 3 ب) هدف علم باستانشناسى هدف از این علم یافتن گم شدهها، روشن ساختن تاریکیها و پاسخ به چراها و چگونههاى بىجواب است. مثلاً چرا وچگونه: تمدنهاى عظیم بشرى به وجود آمدهاند؟ معابد و کاخهاى بزرگ بنا شدهاند؟ بشـر در دورانهـاى غارنشینى و پیش از تاریخ در غارها مىزیسته است؟ غارنشینان غذاى خود را فراهم مىکردهاند؟ انسان آتش را کشف کرد؟ انسان خط را اختراع کرد؟ انسان به فلزات گرانبها (طلا و نقره) و مس و مفرغ دست یافـت؟ و در نهایت چگونه انسان فلزات را ذوب کرد؟ هدف علم باستانشناسى تحقیق در آثار بازمانده از انسـان از آغـاز زنـدگى تـا دوره تـاریخى و تصـحیح اشتباهات تاریخ است. با کمک باستانشناسى مىتوان معماهاى تاریخ را حل کرد و به تکمیل مدارک تاریخى پرداخت. همچنین مىتوان شیوه زندگى و آداب و رسوم اقوام مختلف گذشته و نیـز معمـارى و هنـر آنـان را دقیقا روشن ساخت و از این راه به پیشرفت تمدن انسانها خدمت کرد. ج) پیدایش علم باستانشناسى نیاز جامعه به هر علمى سبب پیدایش آن مىشود، زیرا مىدانیم که روزى بشر به طور ابتدایى زندگى مىکرد و غذایش را از راه شکار حیوانات و صید ماهیها تأمین مىکرد. سپس از خوردن گوشـت خـام و غـذاى سـرد دست کشید و آتش را کشف کرد. در فرصت دیگر به هنر سفالسازى دست یافت و همچنین خـط را اختـراع کرد. در زمانى دیگر خانه ساخت و از درون غارها بیرون آمد و در دشت و کنار رودها و دریاهـا بـه سـر بـرد. زمانى هم به کشت دانه و کشاورزى پرداخت و در مراتع سرسـبز بـه تربیـت و نگهـدارى دام مشـغول شـد و سرانجام در دهکدهها به زندگى اجتماعى خود ادامه داد. به طور کلى در زندگى انسان، از آغاز خلقت تاکنون، تحولات زیادى روى داده است که آگاهى از آنها براى او خالى از لطف نیست و به همین علت در دانشـگاهها باستانشناسى را آموزش مىدهند و مراکز تحقیقاتى باستانشناسى نیز در کشورهاى مختلف ایجاد شده است. چنانکه اشاره شد، باستانشناسى علم جوانى است که رابطه تنگاتنگى با تاریخ دارد. غالـب نوشـتههـاى تاریخى را مدارک باستانشناسى تأیید مىکند، ولى باید دانست که گاهى تاریخ هم به باستانشناسى از نظـر تاریخگذارى اشیاء کمک مؤثرى مىکند. در بیشتر موارد، اطلاعات تاریخى براى آگاهى از محلهاى قـدیمى و تمدنهاى باستانى و کشف آنها ضرورى است. ولى به هر حال مدارک تاریخى بنا به مقتضـیات زمـان و محـل ثبت، ممکن است تحت نفوذ برخى از عوامل و فشار افراد بانفوذ برخلاف حقیقت نوشته و ثبت شود. بنـابراین تاریخ بازگوکننده همه دانستنیهاى سرنوشت انسان در گذشته نیست، اما پژوهشهاى باستانشناسـى دورانـى طولانى یعنى تقریبا بیش از صد برابر دوران تاریخى را شامل مىشود که با اصول و مدارک فنـى و روشـهاى علمى، زندگى انسان را از هرنظر بدون هیچ تغییرى بررسى کرده و در معرض نمایش مـىگـذارد. بـه کمـک باستانشناسى مىتوان صحت و سقم مدارک تاریخى را تعیین و وضعیت حقیقى زنـدگى هنـرى و اجتمـاعى بشر را در دورانهاى مختلف روشن کرد. مىتوان گفت انسان کاملترین نمونه نتـایج تحـولات دیـرینشناسـى است و آثار باقى مانده از وى در مرتفعترین طبقات دورانهاى دیرینشناسى قرار دارد. باسـتانشناسـى دوران پیش از تاریخ، بقایاى این نمونه کامل را با توجه به ادوات و ابزار زندگى و فرآوردههـا و سـاختههـاى بشـرى، مطالعه کرده و دنباله این مطالعات را در دورانهاى تاریخى ادامه داده و سبب تغییر مدارک تاریخى مىشود. تاریخچه علم باستانشناسی 4 انسان برخلاف دیگر مخلوقات در تکامل ادوات و ابزار و اصـلاح آنهـا در زنـدگى روزمـره خـود، بتـدریج پیشرفت کرده است. هر چند انسان در مقابل عوامل طبیعى، ماننـد سـیل، زلزلـه و بادهـاى تنـد نمـىتوانـد مقاومت کند، ولى قدرت فکر و اندیشه او موجب شده که انسان «ایستا» و مقاومتر از هر حیوانى جلوهگر کند. به وسیله همین نبوغ فکرى و اندیشه در کارهاست که بشر تاکنون وسایل زندگى خویش را تأمین کرده و هر روز به تکمیل آن مىپردازد. به سبب همین قدرت تفکر است که انسان مىتواند تا بىنهایت پـیش رود و بـه تغییر در محیط زیست خویش بپردازد. هر چند باستانشناسى و تاریخ، هر دو، به مطالعه زندگى انسان و سیر تکاملى آن از جهات مختلف مىپردازند، اما در باستانشناسى مطالعـه آثـار، ادوات، صـنایع و هنـر دورانهـاى مختلف وسیله آشنایى با فرهنگ و تمدنهاى گوناگون مىشود و در تاریخ، ملاک، مدارک مکتـوب اسـت کـه بیشتر اوضاع سیاسى دورانهاى تاریخى و سرگذشت فرمانروایان را ثبت کرده است . اصولاً حس کنجکاوى غریزى و فطرى بشر سبب به وجود آمدن علم باستانشناسى و پیشرفت این علـم شد. از سوى دیگر توجه به اطلاعات بشر در مورد آثار و اشیاء باستانى، که گاهى به طور اتفاقى در حین شخم زنى یا کندن زمین یا جادهسازى و غیره به دست مىآمد و ارضاى حس کنجکاوى انسان براى پى بـردن بـه چگونگى اشیاء باستانى و قدمت آنها و نیز کاربرد آنها علاقه انسان را به کسب علم باستانشناسى بیشتر کرد. مثلاً انسان با دیدن ویرانههاى شهر یا ستونهاى شکسته در نقاط پراکنده از خود مىپرسد چه کسـى در چـه زمانى این ستونهاى سنگى زیبا را تراشیده و این کاخ یا خانه را ساخته است؟ و چون جواب خود را نمىیابد، ناخودآگاه، به حیطه علم باستانشناسى وارد مىشود که بر پایه کاوشهاى علمى است. د) تحولات علم باستانشناسى پیش از قرن نوزدهم میلادى، باستانشناسى بیشتر جنبه عتیقهفروشـى داشـت و هـدف کاوشـگران زمـین، منحصرا نفع مادى بود. حفاران به سبب دستیابى به گنجینههاى هنرى با ارزش از توجه به آثار معمارى زیبا و بناهاى با ارزش تاریخى دور مانده بودند. از این رو خسارات عظیم و جبرانناپذیرى به آثار باارزش هنـرى و پیشرفت سریع علم باستانشناسى وارد آمد. کاوشهاى باستانشناسى چون از کانالهاى صـحیح و بـه طریقـه علمى انجام نمىشد، آثار معمارى و هنرى از بین مىرفت و هرگز نمـىتوانسـت بـه روشـن شـدن تاریکیهـا، کاستیها و گم شـدههـاى تـاریخ کمـک کنـد. امـا در قـرن نـوزدهم مـیلادى سـرانجام سـیاحان اروپـایى و عتیقهفروشان به فکر افتادند که راه علمىترى را براى دستیابى به آثار هنرى و زیرخاکى بیابند تا از تخریـب بناهاى باستانى و تمدنهاى کهن پیشگیرى کنند. این بود که به کاوشـگران زمـین، اصـول صـحیح کـاوش را یادآور شدند. از سوى دیگر مشاهده مجموعههاى هنرى در کشورهاى گوناگون اروپایى، دانشمندان و علاقهمنـدان بـه هنر و زیبایىشناسى وباستانشناسى را واداشت که درباره تمدنهاى عظیم باستانى مطالعاتى را انجام دهند. از این رو مسافرتهاى علماى باستانشناسى به نقاط مختلف مشـرق زمـین بـه منظـور تحقیقـات و بررسـیهاى تمدنهاى کهن، آغاز و کاوشهاى مقدماتى در برخى از نقاط خاورزمین شروع شد. تا جایى کـه در ایـن مـورد کتابها و گزارشهاى فراوانى منتشر شد و مردم در زمینه «باستانشناسى و هنر» آگاهى بیشترى یافتند. ایـن حرکت تا حدودى از تخریب تمدنهاى باستانى کاست و از این پس «علم باستانشناسى» بـه عنـوان یکـى از تاریخچه علم باستانشناسی 5 رشتههاى «علوم انسانى» در دنیا مطرح شد. در اینجا نام برخى از دانشمندان و کتابهاى آنها را که در به وجود آمدن «علم باستانشناسى» و تحولات آن، کمک شایانى کردهاند مىآوریم و بحث مفصل درباره آن را به مجلد دوم این کتاب موکول مىکنیم که به باستانشناسى خارج از ایران اختصاص دارد. در قرن شانزدهم سه باستان شناس به نامهاى ویلیام کمدن 1 ، ادوارد دیوید 2 و جون آبرى 3 باستانشناسى صحرایى را در برنامه خود گنجاندند. بعدها فرىمون 4 س ، کرافورد 5 و فاک 6 هم راه آنها را دنبال کردند. در قرن هفدهم میلادىمسافرتهاى فراوانى براى یافتن اشیاء عتیقه و کاوش زمین به مشرق زمین آغاز شد کـه از آن جمله مىتوان به مسافرتهاى پیترو دلاواله (1621ـ1625 (و ژان شاردن 7 (1686 (اشاره کرد. این دو به ایـران هم سفر کردند و مطالعات عمیقى را در نقاط مختلف ایران، از جمله تخت جمشید، انجـام دادنـد و سـفرنامه خود را نیز منتشر ساختند. در این زمان پادشـاه انگلسـتان (چـارلز اول) بـا صـدور فرمـانى فراگیـرى «علـم 8 باستانشناسى» را براى مردم کشورش ضرورى دانسـت. آنگـاه جیمـز اسـتوارت (نقـاش) و نـیکلاس روت 9 (باستانشناس) به یونان سفر کردند و کتـاب آثـار باسـتانىآتن را در چهـار جلـد منتشـر سـاختند. سـپس 10 باستانشناس دیگرى به نام رابرت وود همراه جیمز داکینز 11 به یونان، آسیاى صغیر، سوریه و فلسطین سفر کرد. آنها نتایج مسافرتهاى خود را منتشر ساختند. این تحقیقات در قرن هجدهم موجب شد که مردم با «هنر و معمارى شـرقى» در اروپـا کـاملاً آشـنایى یابند. یادآور مىشود که یافتههاى زیبا و هنرى این دانشمندان از مشرق زمـین سـبب ایجـاد مجموعـههـاى نفیس هنرى و موزههاى بزرگ دولتى در اروپا شد. در سال 1748 هنرى وینکلمان 12 باستانشناس آلمانى کتاب تاریخ هنر باسـتانى را نوشـت کـه اسـاس 13 باستانشناسى علمى جدید را دربر داشت. در اواسط قرن نوزدهم جان لوباک هم کتاب خاستگاههاى تمدن را منتشر کرد. سپس باستانشناسان در کشورهاى مختلف شرقى (ایران، بینالنهرین، مصر، کـرت و یونـان) کاوشـهاى در ویرانههاى آتن، پلبوتا 14 خود را آغاز کردند. آقاى لیک در شـوش 16 فرانسوى در خورس آبـاد، دیولافـوآ تاریخچه علم باستانشناسی 6 1 ایران و هنرى لایارد (1845 (در نمرود و کویونجیـک (بـینالنهـرین) شـروع بـه کـاوش کردنـد و کتابخانـه 2 آشوربانیپال هم در این کاوشهاى علمى کشف شد. همچنین هاینریش شلیمان (1860 (در جزیـره کـرت و 3 آرتور ایوانز در قصر مینوس، شولتز 4 (1827 (در قفقاز ـ کـه سـبب کشـف خـط میخـى اورارتـوئى شـد ـ و 5 رادلوف (1865 (و پروفسوررودنکو در دره پازیریـک 6 7 سـیبریه کشـفیات مهمـى کردنـد. در آسـیاى صـغیر هوگووینکلر 8 (1907 (و فریدریش هروزنى 9 (1915 (الواح زیادى را که داراىخطـوط هیتیـائى بـود یافتـه و (1910 (هم در سکچه گزو 10 خواندند و گارستنگ 11 (شمال سوریه) کاوش کرد. 12 از طرف دیگر سر چارلز وارن 13 انگلیسى در فلسطین الواح زیادى یافت(1908» ،(مـار» در ارمنسـتان 14 کاوش کرد و هرمزد رسام و اوربلى 15 در ناحیه وانکاوش انجام دادند. چنانکه یادآور شدیم در قرون هجده و نوزده کاوشهاى باسـتانشناسـى عمـلاً بـه صـورت علمـى انجـام مىگرفت ولى هدف کاوشگران گردآورى آثار هنرى و باستانى براى موزههاى کشور خودشان بود، بـه همـین دلیل این کاوشگران، دقت زیادى در حفظ آثار خشتى و گلى نمىکردند و سبب از بین رفـتن آثـار پـیش از تاریخ و معمارى دوران تاریخى مىشدند. تنها فایدهاى که کار آنها براى علم باسـتانشناسـى داشـت، شـروع کاوش بود که بـه عنـوان اولـین باسـتانشناسـان صـحرایى شـناخته شـدهانـد و راه را بـراى پژوهشـگران و باستانشناسان بعدى گشودند. با انجام دادن کاوشها و بررسیهاى زیاد در نقاط مختلف باستانى دنیا (بویژه مشرق زمین) علاقه مـردم و باستانشناسان به کاوشـها و تفحـص دربـاره قـرون گذشـته در اروپـا افـزایش یافـت. علمـاى نژادشناسـى و علمالاجتماع، زبانشناسان، مردمشناسان، زمینشناسان، فسیلشناسان، استخوانشناسان و دیگـر علـوم هـم همراه باستانشناسان براى کشف وضعیت تمدنى بشر در دورانهاى کهن به فکـر یـافتن چـاره و راهـى بهتـر شدند. در این زمان که دانشمندان علوم گوناگون به کمک باستانشناسان آمدند، آنها با ذوق و شوق و اعتماد بیشترى به کاوشهاى علمى در مکانهاى باستانى پرداختند و روز به روز از طریق کشف آثار به امور و زنـدگى گذشتگان پى بردند. به مرور زمان باستانشناسان در صدد برآمدند که در کاوشها و بررسیهاى علمى خود چهـارچوب علمـى
1 . تاریخچه علم باستانشناسی
برنامه مشخصى را رعایت کنند و کاوشها را با دقت بیشتر و طبقهبندى و «لایهنگارى» کامل و دقیـق انجـام دهند تا بتوانند قدمت آثار را دقیقا تشخیص داده و تاریخگذارى کنند. در قرن بیستم دو تن از باستانشناسان آلمانى به نامهاى روبرت کولدوى 1 ووالتر آندرئا 2 در بابل و آشـور در زمینه کار و کاوشهاى باستانشناسى روشهاى دقیقى را ابداع کردند که مورد توجه کلیه باسـتانشناسـان دنیا قرار گرفت و در همه کشورها پذیرفته شد. از نیمه دوم قرن بیستم به بعـد، باسـتانشناسـان اروپـایى و امریکایى کوشیدند که بر محدودیتهاى مدارک باستانشناسى فایق آیند و دانش باستانشناسى را در جهـان توسعه دهند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که براى بازسازى روند فرهنگى اولیه و شناخت آثار باستانى و تمدنهاى آغازین، بویژه در دوران غارنشینى و پیش از تاریخ، باید از متخصصان کلیه علوم توأما بـا کاوشـهاى باستانشناسى بهرهمند شوند تا یافتههاى باستانشناسى از هر حیث شناخته شود. خوشبختانه نتایجى که از چند کاوش مقدماتى، همراه با متخصصـان کلیـه علـوم انجـام گرفـت، بسـیار رضایتبخش بود و زمینه را براى تشویق مردم به علم باستانشناسى، در تمام اروپا و امریکا، فراهم ساخت. از آن پس دانشمندان باستانشناس و دانشگاهها و مؤسسات فرهنگى و موزههـاى بـزرگ از کاوشـهاى مشـرق زمین به گرمى استقبال کردند و براى اخذ اجازه و پروانه کـاوش بـا مسـئولان کشـورهاى شـرقى (کـه آثـار باستانى فراوانى داشتند) وارد مذاکره شدند و سالیان دراز به کاوشهاى علمى پرداختند و موزههاى کشور خود را از آثار این کشورها غنى کردند. چنانکه مىدانیم بین دو جنگ جهانى اول و دوم (20 سال تمام) باستانشناسان دنیا کاوشهاى درخشانى را در مشرق زمین انجام دادند که مىتوان به جرأت گفت: این دوره پرثمرترین و درخشـانترین دوره تـاریخ و باستانشناسى در کشورهاى صاحب آثار بوده است. 1 R. Culdway 2 Walter Andera