آیین، فرهنگ و تمدن باستان
آیین، فرهنگ و تمدن باستان
اندازه های اندازه گیری درازا / واحدهای اندازه گیری طول
اندازه های اندازه گیری درازا
(واحدهای اندازه گیری طول)
چگونه اندازه / واحدهای اندازه گیری درازا پدید آمدند؟
دوستان در بعضی مواقع در پیدا کردن علایم یا در حفاری به مشکل بر میخورند و زود نا امید می شوند که این مشکل ناشی از اختلاف متراژهاست .عزیزان زیاد روی متراژ ها در پیدا کردن علایم و یا حفاری تکیه نکنید.ببینید خیلی ساده است واحدهای اندازه گیری در باستان از نظر نام در بین انسانها امپراطوری ها و قومها یکی بوده اما از نظر مقیاس اختلاف کمی با هم دارند که در بعضی مواقع جمع این اختلاف ها باعث اختلافات فاحشی می شود. بخش بزرگی از این اختلاف ها ناشی از استخوان بندی انسانها در دوره های مختلف است مثلا گز و یا عرش مربوط به اندازه گیری با دست و پاها هستند. مطمنا گذشتگان ما از نظر بدنی نسبت به انسانهای عصر حاضر قوی بنیه و قوی هیکل تر بوده اند.پس سعی کنید اگر متراژ شما مثلا یک زراع (بین 90 سانت تا یک 1 مترو 4 سانت) بود شما حد وسط آن که 97 سانت را در نظر بگیرید تا گمراه نشوید. در پایین مطلب بسیار جامعی در این رابطه در یکی از وبلاگ ها مشاهده کردم که برای عزیزان علاقه مند در اینجا قرار می دهم…
در زمان های خیلی دور، انسان از اندازه قسمت های مختلف بدنش برای اندازه گیری استفاده می کرد.
اندازه گیری با قدم
انسان از قدم هایش برای اندازه گیری مزرعه استفاده می کرد.
اندازه گیری با پا
برای اندازه گیری چیزهای کوچکتر هم از کف پاهایش استفاده می کرد. مانند اندازه گیری پوست خرس.
اندازه گیری با دست (اَرَج / ارش)
برای اندازه گیری چیزهای بزرگتر، از فاصله بین آرنج تا انگشتانش استفاده کرده و این اندازه را اَرَج یا ارَش نامید.
اندازه گیری با کف دست (وجب)
اما گاهی برای اندازه گیری بعضی چیزها یک اندازه / مقیاس به تنهایی کافی نبود؛ از این رو، انسان مجبور بود تا آنجا که می توانست با ارَج، و مقدار باقیمانده را با وَجَب اندازه گیری کند.
اندازه گیری با اندازه های ارَج و وجب
مانند اینکه وقتی می خواست یک تنه درخت را اندازه گیری کند، هم از ارَج و هم از وجَب استفاده می کرد.
اندازه گیری با اندازه چهار انگشت
بعضی چیزها از یک وجب هم کوچکتر بودند. انسان برای اندازه گیری آنها از چهار انگشت استفاده می کرد.
برای اندازه گیری چیزهایی حتی از این هم کوچکتر، از اندازه عرض انگشتانش استفاده کرد و آن را انگشت نام نهاد.
در ایران، واحد کوچکی به نام بند انگشت هم به کار می رفته است.
چگونه واحدهای اندازه گیری یکسان درازا به وجود آمدند؟
انسان برای انجام کارهای بازرگانی و هر گونه مبادله نیز با اندازه قسمت های مختلف بدنش چیزها را اندازه گیری می کرد.
این امر باعث می شد که اندازه ها، گاهی کم و گاهی زیاد، و بطور کلی در هر هر بار اندازه گیری، اندازه های متفاوتی به دست می آمد.
مانند اینکه کسی می خواست پوست خرسی بخرد که درازایش 6 پا باشد.
اما از آنجا که قد انسان ها متفاوت بود، اندازه پاهایشان هم با هم فرق داشت و همه به یک اندازه نبود،
درازی ۶ پا می توانست به اندازه نمای بالا، یا به اندازه نمای زیر باشد.
بنابراین انسان ها به اندازه / واحدهای یکسان و ثابت نیاز داشتند که امروز واحد یا مقیاس استاندارد / اندازه معیار نامیده می شود.
کشف خطوط و علائم ترکی در سنگنگارههای تیمره
با کشف خطوط و علائم تُرکی در تیمره، خردادماه محققان مرکز مطالعاتی ترکیه برای بررسی این خطوط به این منطقه سفر میکنند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، محمد ناصریفرد پژوهشگر و مدرس دانشگاه به ایسنا گفت: از کشف نمونهها و علائم خطی تُرکی در تیمره خمین خبر داد و گفت: این تصاویر علائم خط ترکی باستان است که ردپای آن تا سیبری کشیده شده است.
وی با اشاره به فراوانی این خطوط در این منطقه باستانی، در خصوص قدمت آنها گفت: این خط مربوط به 2500 سال قبل از میلاد مسیح است. شکلی که ترکها آن را بر روی نانهای خود نقش زده و آن نان را نان همای سعادت مینامیدند و معتقد بودند که با خوردن آن سعادت خواهند یافت. در حال حاضر نیز در ترکیه هنوز این نقوش استفاده میشود و حتی در مغولستان این نقش را که به مانند حرف Y با دو خط افقی در زیر آن است به عنوان سعادت و خوشرکاب بودن بر اسبها داغ میزنند.
این پژوهشگر ایران باستان با بیان اینکه این خطوط را میتوان در جنوب شرق عربستان در کتیبههای بلقیس مربوط به قوم سبا دید، اظهار داشت: منطقه تیمره گنجینهای از آثاری است که در کشورهای آسیانه میانه و یمن وجود دارد و باستانشناسان خط عربی این خطوط را ریشه خط کوفی و عربی باستان میدانند و بیش از صدها مورد از این خطوط که مربوط به هزار دوم تا پنجم است را به فراوانی در بومها، دیوارها، کوهها و درههای تیمره میتوان دید.
وی تصریح کرد: این خطوط برای اولین بار در این منطقه کشف شده است و برخی از باستانشناسان قدمت آن را قبل از تمدن ایلام میدانند و برخی نیز آن را مربوط به دوره کاسیها میدانند که بعدها از فلات ایران به بینالنهرین کوچ کردند.
نویسنده کتاب “موزههای سنگی، هنرهای صخرهای” با اشاره به اینکه در خردادماه برخی از محققان مرکز مطالعاتی ترکیه برای بررسی این خطوط و علائم به منطقه تیمره سفر خواهند کرد، افزود: این خطوط قطعاً میتواند ردپایی برای محققان کشورهای آسیایی باشد و علاوه بر آن اسرار بسیاری را از گذشتگان و تاریخ ایران روشن میکند و مسلماً تصویر دیگری را از ایران برای جهان به نمایش خواهد گذاشت.
انواع قبور
از بهترین جای آن شروع میکنیم که گورستان گبریان است.
خیلی از مردم عقیده دارند که قبرستان گبریان متعلق به کافران است ولی این موضوع درست نیست.
گبر یعنی غیر مسلمان و به کسانی که غیر مسلمان بوده اند بی دین گفته نمیشود. گبریان دین زردتشت داشتند.
حال میخواهیم ببینیم که قبرهای دوران قبل از اسلام به چه شکلی بوده اند و نوع دفن کردن اجساد به چه صورت بوده است. در زمان پیش از اسلام قبر زنها گرد و مدور بوده است و قبر مردها به صورت مستطیل بوده و قبر بچه ها به صورت مثلث بوده است. بعضی ها را نیز در خمره میگذاشتند.
در تمام قبرهای گبری حداقل یک کاسه آب و یک کاسه غذا گذاسته میشده است که کسی که میمیرد از گشنگی و تشنگی عذاب نکشد.
در بسیاری از قبرهای گبری لوازم مورد نیاز فرد نیز گذاشته میشده است که بستگی به پول داری یا بی پول بودن مرده است. مردگان پول دار ظروف طلا و اجناسی مانند شمشیر زره وخیلی چیزهای دیگر به همراه دارند ولی مردگان بی پول و بی بضاعت اموال کمتری با خود به همراه دارند یا اموال آنها از فلزات ارزشمند نیست.
نوع دیگر قبرها قبر پیغمبری است که اگر شما آن را بشکافید هیچ چیزی درون آن یافت نمیشود نه جنازه نه اموال. این قبرها چند پوش هستند و تازه از قبر راهی دارد برای جایی دیگر که جنازه و اموال آن در آنجا هست.
قبرهایی نیز وجود دارد که به صورت ایستاده است. این قبرها متعلق به یک سری از ایرانیان است که معتقد بودند آنها را باید ایستاده به خاک سپرد.
بسیاری از خلاف کاران را نیز به صورت ایستاده در میان دیوارهای قلعه ها و جاهای دیگر زنده به گور میکردند که خود اینها به نوعی قبر ایستاده تبدیل شده است.
بعضی از قبرها به صورت کشویی است که مربوط به رومیان است که در ایران با آئین خودشان دفن شده اند.
یک نوع قبر هم داریم که به آن قبر دخمه ای گفته میشود که نمونه آن در تخت رستم پیدا شده است.
جنازه قبرهای خمره ای همیشه به صورت نشسته بوده است و جنازه آنها را به صورت نشسته در خمره میگذاشتند و دفن میکردند.
وقتی در جنگها جنگجویان میمردند آنها را با اموال و لباسهایشان و زره دفن میکردندکه نمونه این قبرستان در چهاربداران در نزدکی مرز ترکیه موجود میباشد که شاه اسماعیل اول در جنگ با عثمانی شکست خورد و بیست و هفت هزار کشته داد که همه آنها با لباسهای رزمشان دفن شده بودند.
روش تدفین مردگان در عصر آهن
تقریباً در تمام قبرها پاهای مردگان خم و یکی از دستها به طرف دهان آورده شده، از این رو معلوم میشود عقیدهٔ این مردم چنین بوده که انسان پس از مرگ از بین نرفته و همچنین قرار دادن ظروف، اغذیه و جواهرات اشارهای به زندگی ماوراء زمینی باشد . در طبقه اول تپه حصار، مردگان را به سمت مشرق، جایی که خورشید طلوع میکند، دفن میکردند . این نشانگر این است که خورشید و آفتاب مورد توجه آنان بودده است . اما صورت مردگان به یک طرف نبوده، به نظر میآید که در هر زمانی از روز که می خواستند مرده را دفن کنند، بدنش را به سمت مصرق و صورتش را به سمت جایی که افتاب در آن لحظه آنجا بوده است، قرار میدادند . به طور کلی مردگان را به سه شکل دفن میکردند :
1. دفن مردگان به پهلوی چپ : این روش تدفین که تقریباً نیمی از تدفین را در فلات مرکزی به خود اختصاص داده است، شامل سه حالت « خم شده » ، « جمع شده » و « چمباتمه » است . در حالت « خم شده »، تنها دستان مرده ( گاهی یک دست ) را به طرف دهان و سر او قرار داده و او را دفن میکنند . در نوع دیگر یعنی در حالت « جمع شده »، همچنان که دستان به طرف دهان و سر جمع شده اند، زانوهایشان هم کمی خم شده اند . اما در حالت « چمباتمه » که به « جمع شده کامل » و « تدفین جنینی » هم معروف است، دستها و پاها کاملاً جمع شده اند، درست همانند جنینی در رحم مادر ( دربارهٔ علت آن در گذشته بحث شد )، به همین دلیل هم به تدفین جنینی معروف گشته است . باید دقت داشت که این نوع تدفین تنها در قبور خمرهای رسم نیست و گاهی در قبور حفرهای هم دیده شده است .
2. دفن مردگان به پهلوی راست : این نوع تدفین که خیلی کم در فلات مرکزی ایران رایج بوده است، بیشتر در تپه حصار III مشاهده شده است . در این نوع تدفین حالت دستها معیار خاصی ندارند، گاهی بروی شکم، نزدیک زانوها و گاهی به سمت کوزهها و ظرفهای دفن شده همراه گور دیده شده است . هنوز اطلاعات دقیقی از علت تمایز این دو نوع تدفین که نوع دوم بیشتر در حصار و در جاهای دیگر کمتر دیده شده، منتشر نشده است .
3. دفن مردگان به حالت طاقباز : در این نوع تدفین که به ندرت و حتی کمتر از نوع دوم در فلات مرکزی مشاهده شده، تقریباً بر سه نوع است : طاقباز با پاهای جمع شده به حالت چمباتمه، طاقباز با پاهای به حالت نشسته و طاقباز با پاهای روی هم انداخته شده، تنها چند نمونهٔ انگشت شمار از این نوع تدفین گزارش شده که ان هم در تپه حصار دامغان میباشد . ما در اینجا به بعضی از خصوصیات اولین قبر اشاره می کنیم . در اولین نمونه مرده به پشت یا طاقباز دفن شده است، دستها روی سینه و پاها روی هم افتاده است که متعلق به یک مرد بالغ است . در بعضی از این موارد یافت شده هم یکی از دستها زیر چانه قرار داشته است .
قبرها
قبرهای حفرهای ساده
این نوع قبور به طرز خیلی ساده در داخل خاک کنده شده، دفن شده که دارای هیچگونه بافت معماری خاصی نیستند و فقط با خاکبرداری از زمین به شکل قبر در آمده اند . در این نوع قبور نخست حفرهای را که کمی یش از طول و عرض بدن انسان بوده میکندند و مرده را داخل حفرهٔ کنده شده قرار میدادند و روی آن را با تیرهای چوبی، شاخ و برگ درختان پوشانیده و سپس روی آن را خاک می ریختند . معمولاً خاک دستی ( خاک نوبت دوم ) را خاک رس بسیار نرم که با خاک زمینهای اطراف قبر تفاوتی اساسی دارد، تشکیل میدهد . دربارهٔ جنسیت افراد به خاک سپرده شده در این قبور میتوان اظهار داشت که در این قبور جنسیتهای مختلف اعم از زن، مرد و کودک دفن شده اند . مردگان را در این قبور گاهی به پهلوی راست و گاهی به پهلوی چپ و گاهی به صورت چمباتمه خوابانیده اند . در تپه حصار III مردگان را در یک یا چند لباس پیچانیده اند که این از بقایای پارچهها در قبرستان این تپه مشهود است . وجود قبرهای زیاد در تپه شمالی حصار نشان میدهد که بیشتر مردم برای دفن اجساد، مردهها را در محلی خاص دفن میکردند .
قبرهای خمرهای
در این نوع قبور، مردگان را در خمرههایی قرار میدادند . بیشتر محققین معتقدند که نوع تدفین ارتباط نزدیکی با وضعیت جنین در داخل رحم مادر دارد؛ یعنی همان طور که انسان در رحم مادر قرار گرفته، پس از مرگ نیز به همان حالت به خاک سپرده میشود . این نوع تدفین گویای فلسفه ی مرگ و زندگی است؛ تولدی نو، بدین معنی که همین جسم با این اعتقاد زندگی جدید را شروع کرده است و حیات دوباره در جهان دیگر خواهد داشت . به همین منظور ابزارکاری که او به طور کلی که به هنگام حیات با آنها سروکار داشته
قبور حفرهای با پوشش سنگی
این قبور همانند قبور حفرهای ساده با خاکبرداری از زمین شکل گرفته و دارای بافت معماری خاصی نیستند و اندازهٔ آنها هم به قامت انسان که دفن میشود، بستگی دارد . در اطراف این قبور و روی آنها تخته سنگهایی قرار میدادند و مرده را به صورت چمباتمه و از پهلو به طرف جهات اصلی می خوابانیده اند . آنان با این کار می خواستند آرامگاهی نظیر خانههای جهان زندگان به مردگان بدهند . گاهی هم دیوارهها و با کف قبر را سنگ فرش میکردند که نشانهٔ فرد از مقام در اجتماع ( در زمان حیاتش ) بوده است . گاهی هم از این قبور به عنوان قبرهای خانوادگی استفاده میکردند به این ترتیب که گاهی مرده اول را با لایهای از خاک می پوشانیدند و مرده دوم را قرار میدادند و گاهی هم وسایل درون گور و استخوانهای مرده اول در گوشهای از قبر جمع کرده و مرده دوم را قرار میدادند .
تبریز از شهرهای باستانی جهان شهری به قدمت ٣۵٠٠ سال
تبریز از شهرهای باستانی جهان
شهری به قدمت ٣۵٠٠ سال
ایران یکی از مهدهای تمدن خیز جهان باستان
محسوب می گردد. این سرزمین به علت قدمت تاریخی و تمدن های موجود آن، اهمیت
بسزایی برای فرهنگ بشری دارد. تمدن های ایلام، شهر سوخته، حسنلو،… نمونه ای
از تمدن های دیرینه و پربار این منطقه از جهان به شمار می روند که رازهای
این تمدن ها به کمک باستان شناسان خارجی و ایرانی تا حدودی برای جهان علم
آشکار شده و سعی و کوشش برای شناسایی کامل آنها امروزه نیز ادامه داشته و
از مباحث جدی دانشمندان به شمار می رود.
یکی دیگر از این مناطق تاریخی و باستانی ایران، شهر تبریز است که تا این
اواخر از قدمت آن اطلاع دقیقی در دست نبود و لذا سخنان ضد و نقیضی در مورد
سابقه آن مطرح می شد، اما کشف آثاری از دوران باستان در مرکز این شهر
(اطراف گؤی مچید= مسجد کبود) توجه باستان شناسان را به این منطقه از
آذربایجان معطوف کرده و این شهر را در رده یکی از قدیمی ترین شهرهای جهان،
درآورده است. لازم به تذکر است که قبل از این کشفیات، تاریخ تبریز آن چنان
روشن نبود و تنها دلیل بر وجود این شهر در دوره باستان، کتیبه سارگن دوم،
پادشاه آشوری ٧١۴) ق.م( و برخی اطلاعات جسته و گریخته بود، اما یافته های
گوی مسجد دنیای پررمز و رازی را در مقابل چشم محققان گشوده است. این حفریات
که تاکنون در چند مرحله انجام گرفته، منجر به کشف چندین گور باستانی با
ابزارهای مختلف در اطراف این مسجد تاریخی گردیده است. در این زمینه دکتر
نوبری استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران و سرپرست گروه باستان شناسی مستقر در
اطراف (مسجد کبود) در پایان مرحله دوم حفریات به خبرنگار روزنامه همشهری
مورخه دوشنبه ٢۵ مهر ١٣٧٩ می گوید: از سال گذشته [١٣٧٨] تاکنون ۴٧ قبر
متعلق به هزاره اول پیش از میلاد در محوطه ای به وسعت ٢٠٠ متر مربع مورد
کاوش قرار گرفته است، از این گورها مواد فرهنگی گوناگون از جمله ظروف سفالی
خاکستری و نخودی، اشیائ مفرغی، وسایل تزئینی نظیر سنجاق سر، النگو و… به
دست آمده که برخی از آنها در زمره آثار منحصر به فردی می باشد که تاکنون در
هیچ کجای ایران یافت نشده است.
در مورد هویت صاحبان این تمدن کهن، یکی از کارشناسان باستان شناسی مستقر در
اطراف گوی مسجد در مصاحبه با روزنامه رسالت )مورخه شنبه ١ خرداد، ١٣٧٨
ویژه نامه آذربایجان شرقی…( معتقد است که وجود سفال نخودی در کنار اجساد
نشان دهنده این نکته است که فرهنگ بومی منطقه و صنعت آن دوران مبتنی بر
همین نوع سفال بوده است اما بومیان منطقه چه کسانی بودند؟ به منظور بررسی
زبان آذربایجان در طول تاریخ، در ابتدا به بررسی تاریخ اقوام و حکومتهایی
که در زمان های قبل از ورود آریاها در آذربایجان بودهاند میپردازیم. در
مورد ملتهایی که قبلاً در آذربایجان زیستهاند میتوان به سومئرها،
ایلامیها، هوریها، آراتتاها، کاسسیها، قوتتیها، لولوبیها، اورارتوها،
ایشغوزها (ایسکیتها)، مانناها، گیلزانها، کاسپی ها و … اشاره کرد که زبان
تمامی آنها التصاقی و جزو خانوادة زبانهای ترکی بوده است
در مورد اقوام و بومیان منطقه در دوران باستان، دکتر زرین کوب در کتاب
تاریخ در ترازو ص ١٧٠ می نویسد: تاریخ ایران از عهد کوروش و حتی دیاکو آغاز
نمی شود و نه حتی از عهد ورود آریاها به فلات و یا دوران جدایی ایرانی ها
از هندی ها، گذشته از تاریخ خود آریاهای ایران، تاریخ اقوام و نژادهایی هم
که قبل از مهاجرت آریاها در این سرزمین فلات گونه می زیسته اند، امروز از
پرتو کلنگ معجزه گر باستان شناسان مکشوف است… آنچه در سیلک و حسنلو (در
آذربایجان) نیز به دست آمده است ادامه این تمدن های بدوی و کهنسال را در
زمان های قبل از ورود آریاها نشان می دهد. لازم به ذکر است که در دوران
باستان، دولت هایی نظیر اورارتو و مانا در منطقه آذربایجان حضور داشته
اند.از مسایل قابل تامل در مورد این بومیان منطقه، باور و اعتقادات این
اقوام باستانی آذربایجان است و آن اعتقاد به حیات مجدد پس از مرگ است، زیرا
طرز قرار گرفتن اجساد به شکل چمباتمه ای، با نحوه استقرار جنینی در شکم
مادر، که در این حفریات به دست آمده، حکایت از آن دارد که ساکنان باستانی
تبریز، معتقد به حیات دوباره بعد از مرگ بوده اند که ظروف همراه با غذا در
کنار این اجساد، تایید کننده این نظر است.
خرابه های گوی مچید(مسجد کبود) اثر ژول تورنس کنسول گل(فرانسه)در تبریز 1824
باستان شناسان در عمقی نزدیک به ١٠ متر پائین تر از سطح خیابان به ٨٨ گور باستانی دست یافتند. تمامی اسکلت های این قبور به صورت جنینی با چمباتمه ای در جهت شرق به غرب دفن شده بود و بالاخره این که سرپرست حفاری در مصاحبه با یکی از روزنامه های محلی از پایان یافتن چهارمین فصل کاوش در اطراف این مسجد باستانی خبر داده در مورد کشفیات جدید به مقدار زیادی اشیای مفرغی، استخوانی و نیز سفال که از کاوش قبور به دست آمده، اشاره کرده و اعلام می کند که هنوز آثار زیادی در محوطه مسجد کبود نهفته است که امید می رود در فصل های بعدی کاوش ها، از دل خاک بیرون آورده شود. به هرحال حفریات باستان شناسی مسجد کبود نشان می دهد که تبریز یکی از شهرهای تاریخی جهان است، شهری که به علت عدم کاوش های علمی، تا این اواخر قدمت آن زیاد روشن نبود، لذا راجع به آن افسانه سرایی های زیادی می شد. امید است که با تلاش های بی وقفه مسئولین امر، این حفریات شتاب بیشتری بیابد و در نقاط دیگر این شهر تاریخی نیز، عملیات باستان شناسی انجام گیرد تا قدمت این شهر باستانی و اسرار تمدن آن به طور علمی و دقیق برای جهان علم آشکار شود.
توپ سنگ و سنگ گهواره
توپ سنگ:
اکثر حفاران در کنار قلعه ها این نماد را پیدا میکنند و سریع اقدام به شکستن این آثار میکنند البته به این عنوان که شاید داخل آن دفینه ای باشد ولی به همین راحتی که فکر میکنند نیست این آثار حالت های مختلف داردو نمیشود گفت حتما برای دفینه کارگذاری شده مگر در شرایطی خاص در صورتی که طبق عکس این علائم روی سنگ حجاری شده باشند معنی دفینه نیست و فقط هنر خود را به نمایش گذاشته اند و نماد قدرت و جنگ آوری در گذشته بوده است . ولی اگر سنگ به همان صورت گرد و روی آن سوراخی به صورت گرد و به اندازه یک بند و حتی بزرگرتر به صورت گرد و به قطر 10 سانت بود و در طرفی دیگر جای پنجه دست داشت در این صورت میتوان گفت برای دفینه طراحی و کارگذاری شده اگر سوراخ به صورت چندتایی و حتی تکی بود مقداری اشیاء قیمتی داخل آن نهفته است ولی اگر سوراخ همراه با جای پنجه آدم بود قضیه به طور کل فرق میکند و اینبار دفینه در زیر سنگ وجود دارد و جای پنجه به این منظور است که یعنی باید سنگ را با دست جابجا کنید . که در این صورت دفینه یا به طور مستقیم زیر سنگ است و یا تونلی در زیر سنگ باز میشود که به قلعه نزدیک آن راه دارد که دفینه در زیر قلعه وجود دارد .
سنگ گهواره:
نشانی دیگر در دفینه یابی خیلی ساده و مختصر . این سنگ در بالای تپه ها بیشتر دیده شده و ساختار این سنگ یا با سنگ مخلوط است یا ساروج . اگر جنس سنگ مخلوط بود دفینه در زیر آن در عمق یک الی سه متری مدفون است ولی اگر ساروج بود دفینه در داخل آن مهرو موم شده سنگ را بشکافید و مال را بردارید .
فرهنگ تدفین “یاد آوری”
” فرهنگ تدفین در ملل و ادیان مختلف “
انسان در طول تاریخ اجتماعات به اشکال گوناگون مردگانش را دفن کرده است. شکلهایی از تدفین وجود دارد که با هنجارهای فرهنگ ایرانی واسلامی ما ناهمخوان است. با این حال نباید فراموش کرد که ملتهایی هم هستند که فرهنگ تدفین ما را نمیپسندند. دراین میان اما مرگ بیپرواترین و صریحترین سویهی زندگی و یک واقعیتِ مسلم است. به این جهت یکی از مشکلات انسانها همواره این بوده است که مردگانشان را چگونه و کجا دفن کنند.
در کهنترین شکل تدفین ، جنازه را در حالت جنینی دفن میکردند پیشینهی کهنترین گورهایی که تاکنون یافت شده است، به پنجاه هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد. در کهنترین شکل تدفین ، در عصر پیشاسنگی جنازه را مانند جنین در شکم مادر به پهلو در یک گور سنگی میخواباندند.
تدفین به شکل جنین از یک سو این توهم را ایجاد میکرد که جنازه به خواب فرورفته است و از سوی دیگر از امید به بیداری و تولدی دیگر پس از رستاخیز نشان داشت. اجداد ما در آن دوران بسیار دور جنازهی مردگان را طنابپیچ میکردند. احتمالاً به این دلیل که میترسیدند مردگان زنده شوند و سراغ زندگان بیایند.
مراسم تدفین در فرهنگهای کهن که پیشینهشان به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح میرسد بسیار اهمیت داشت. گورهایی عظیم به طول دوازده متر که با تختهسنگ بنا میکردند از اهمیت تدفین در این فرهنگها نشان دارد.
در این گورها یکصد جنازه جا میگرفت و روی آن را با خاک میپوشاندند. چنین گورهای عظیمی به بناهای باشکوه شباهت داشت و ساختن آنها وقت و هزینهی زیادی میطلبید. درسدههای میانه، پیش از آغاز دوران روشنگری که همه چیز با افسانه درآمیخته بود، برخی اروپائیان، از جمله آلمانیها اعتقاد داشتند که این گورها راغولها برای خودشان ساختهاند.
در یونان قدیم مردگان را در تابوتی از سنگ آهک قرار میدادند و این تابوت سنگی را سارکوفاگوس یا «گوشتخوار» میخواندند. واژهی تابوت در برخی زبانها مانند آلمانی و فرانسه را بعدها از همین واژهی سارکوفاگ استخراج کردند.
در قرون وسطی گمان میبردند که روح انسان در قلب او جای دارد. از این رو برخی پادشاهان و هنرمندان بزرگ وصیت میکردند که قلبشان را جداگانه دفن کنند. ریچارد شیردل، ناپلئون بناپارت، دانته و شوپن از مشاهیریاند که قلب آنان
جداگانه دفن شده است.
در کنعان و ایران ، جنازهی میت را در غار یا در دل کوه قرار میدادند در کنعان و در ایران، جنازهی میت را در غار یا در دل کوه قرار میدادند. در نقش رستم، در سینهی کوه مقبرههای عظیمی از دوران هخامنشی و ساسانی به
یادگار مانده است.
داریوش کبیر، اردشیر، داریوش دوم و خشایارشا را در دل کوه دفن کردهاند.پس از تصلیب مسیح ، جنازهی او روی زمین مانده بود. روایت است که ژوزفِ آریماتئا، از یاران مسیح، گور خود را که در غاری قرار داشت به مسیح بخشید و جنازهی او را در آن غار نهادند. مسیحیان اعتقاد دارند که مسیح، سه روز بعد زنده شد و از این غار به آسمان عروج کرد. این واقعه که در کتاب مقدس آمده است به روایتِ عید پاک شهرت دارد و منشأ مهمترین عید مسیحیست.
حوالی ستودانها، هزاران کلاغ و مراغ لاشهخوار در پرواز بودند مردگان را فقط در خاک یا در دل کوهها دفن نمیکردند. در فرهنگ ایرانی – زرتشتی تدفین در هوا مرسوم بود. در این آئین زمین و آتش تبرکی دارد و روح که از بدن انسان بیرون رفت پیکر مرده بسیار پلید و ناپاک است و هر چیز را آلوده میکند. به همین جهت مرده را نباید به خاک یا به آتش سپرد.
زرتشتیان از زمان ساسانیان هر جا که بودند دخمههایی میساختند و مرده را به آنجا
میبردند و در هوای آزاد، کنار دیواری مینهادند تا مرغان شکاری و حیوانات
درنده آنها را بدرند و متلاشی کنند و وقتی که فقط استخوانی از مرده باقی
میماند، استخوان او را برمیداشتند و در محوطهی کوچکی میگذاشتند و به آن
«ستودان» میگفتند که به روایت استاد فقید، سعید نفیسی مخفف کلمهی
استخواندان است.
استاد نفیسی در خاطرات دوران جوانیاش از برخی اعتقادات خاص زرتشتیان یاد
میکند. اگر کلاغ یا لاشخور چشم راست مرده را درآورده بود، گمان میکردند
مرده آمرزیدهتر است. اگر دست راست زودتر از بدن جدا میشد، باز هم مرده
آمرزیدهتر بود. اگر مرده را کنار دیوار دخمهای میایستاندند و تعادل خود
را از دست میداد و برای مثال به پشت میافتاد، آمرزیدهتر بود تا این که
به رو افتاده باشد.
اگر روی پای خود میافتاد یا به حال نشستن درمیآمد، گمان میکردند روح او
معذب است. بدتر از همه مردهای بود که سرش از تنش جدا میشد. بدیهیست که
حوالی این دخمهها همیشه هزاران کلاغ و مرغان لاشخوار در پرواز بودند.
در آمریکای شمالی، در فلوریدا قبیلهی سمیول از قبایل سرخپوست مردگانش را در
تنهی پوک درختان میگذاشت تا به تدریج تجزیه شود. برخی قبایل سرخپوست
هنگام کوچ از جایی به جایی دیگر مردگانشان را روی زمین میگذاشتند و به
کوچ خود ادامه میدادند.
پیش میآمد که سالخوردگان این قبایل، وقتی هنگام مرگشان فرامیرسید، از قبیله
جدا میشدند و به کوه میزدند و در آرامش و در انزوا میمردند. جنازهی
آنان در همان محل میماند تا به تدریج تجزیه شود و از بین برود.
تدفین در آب در تبت، هرگاه زنان باردار و جذامیان میمردند، جنازهی آنان را به رود
میسپردند. وایکینگها نعش مردگانشان را سوار قایق کوچکی میکردند و به آب
میسپردند. در آلمان اخیراً تدفین در آب مرسوم شده است. در این نوع تدفین
جنازه را ابتدا میسوزانند و سپس خاکستر آن را در ظرفی قرار میدهند که در
آب حل میشود. ظرف را به آب میسپارند.
هندوها و ژرمنها، مردههایشان را میسوزاندند در هندوستان، سوزاندن مردهها مرسومترین شکل تدفین است. هزار و پانصد سال
پیش از میلاد مسیح ژرمنها مرده را میسوزاندند و خاکستر آن را به همراه
اشیای زینتی که از مرده به جای مانده بود، در یک ظرف گلی ساده جمع
میکردند. در میان هندوها رسم است که وقتی کسی میمیرد، اگر دارای فرزند است، پسر ارشد
میبایست آتش را بیفروزد. هندوها اعتقاد دارند که روح مرده با سوزندان جسم
او آزاد میشود.
در غرب سوزاندن مرده مرسوم است. خاکستر مرده و برخی حیوانات خانگی را در ظرفی مینهند و این ظرف را به خاک میسپارند. در همهی فرهنگها، تدفین با مذهب درآمیخته است
مراسم تدفین از یک سویهی تسلیدهنده برای بازماندگان برخوردار است. در زمان
رومیها وقتی مردهای در آتش میسوخت، بازماندگان از دیدن دودی که از
جنازه برمیخاست تصور میکردند که روح مرده همراه با آن دود به آسمان
میرود و با این فکر خود را تسلی میدادند در حالیکه بعدها با آمدن مسیحیت
و اسلام سوزاندن مرده، نشانگر بیاحترامی به جسم انسان بود.
بهتر بود که جسم انسان را در کفن بپیچانند یا در تابوت بگذارند و در قبر قرار دهند تا روز رستاخیز فرارسد و معاد اتفاق بیفتد. به همین جهت پس از فراگیر شدن مسیحیت در اروپا، سوزاندن جنازهها که تا پیش از آن مرسوم بود ورافتاد و به همین شکل پس از غلبهی مسلمانان بر ایرانیان نهادن جنازهها در دخمهها منسوخ شد.
در قرون وسطی تنها زنانی را که به جادوگری متهم میشدند، پس از محاکمه در
محاکم تفتیش عقاید با آتش میسوزاندند. دلیل میآوردند که با این تمهید روح
شیطانی و پلید جادوگران همراه با جسمشان برای همیشه نابود شود.
با توجه به دگرگونی باورها و آئینهای تدفین در تاریخ اجتماعات میتوانیم
بگوییم که در همهی فرهنگها تدفین با مذهب درآمیخته و به همین جهت با
تغییر مذهب، آیین تدفین نیز دگرگون میشده است.
تدفین در زمانهی ما مسلمانان و یهودیان با سوزاندن مرده مخالفاند. در اسلام و یهودیت میبایست مرده را حتماً در خاک دفن کرد. در یهودیت هر گور، تنها به یک جنازه اختصاص دارد.
اما در ایران با افزایش جمعیت، به تدریج از اوایل دههی پنجاه خورشیدی گورهای دو و سه طبقه به وجود آمد. پیش میآید که اعضای یک خانواده را در یک گور سه طبقه قرار دهند. سنگی به نام سنگ لحد هر یک از این طبقات را از هم جدا میکند و به هر مرده یک سنگ قبر مجزا تعلق میگیرد.
در اسلام و یهودیت، نبش قبر جایز نیست و اصولاً شایسته نیست که آرامش مردگانبه هم بخورد. گورستان در این مفهوم یک خانهی ابدی و از برخی لحاظ پندآموزاست.
گورستان اهل تسنن، ساده است و پیش میآید که گورها بینام و نشان باشند و تنها سنگی ساده بر آن بنهند. در مراکش سنگ قبر را به اندازهی قامت مرده میتراشند و جز این هیچ نام و نشانی از مردگان باقی نمیگذارند.
اما در فرهنگ ایرانی و اسلامی ، آرامگاه و سنگ قبر اهمیت دارد، چنانکه بسیاری از آرامگاهها از نظر معماری و بسیاری از سنگ قبرها از نظر خوشنویسی، شاهکارهایی به شمار میآیند.
پس از دوران روشنگری در غرب، سوزاندن جنازهها از نو مرسوم شد. کلیسای
کاتولیک تا سالها با این نوع تدفین مخالف بود. با این حال در سال
۱۹۶۹ به دلیل کمبود جا ، کلیسا مجبور شد با سوزاندن جنازه موافقت کند.
سوزاندن جنازه و دفن خاکستر آن ، به مراتب ارزانتر از تهیهی تابوت و اجارهی یک گور به مدت پنج تا سی سال است. به همین جهت بسیاری از اشخاص در غرب وصیت میکنند که بعد از مرگ جنازهی آنان را بسوزانند.
در ایتالیا و در هلند، مرده را الزاماً نمیبایست در گورستان دفن کرد. اما در بسباری از کشورها مانند ایران، آلمان و فرانسه، مرده باید حتماً در گورستان دفن شود و برای این کار، بازماندگان به جواز دفن نیاز دارند.
در آلمان تا سال ۲۰۰۳ مرده را حتماً میبایست در تابوت بگذارند و دفن کنند. اما در سال ۲۰۰۳ این قانون را برداشتند و اکنون مسلمانان میتوانند مشروط بر موافقت سازمان گورستان، مردههایشان را در کفن بپیچانند و به خاک بسپرند.
در پایان این بخش باید عرض کنم: با توجه به اهمیت این بخش ، از این پس در نظر داریم
تا ، مبحث آیین تدفین (آموزش مقدماتی) را بصورت همگانی در وبلاگ آغاز
نماییم و با استفاده از تصاویر موارد کشف شده، ذهن دوستان و علاقمندان را
برای شرکت در کلاسهای پیشرفته و … آماده تر سازیم.
لذا بدینوسیله از تمامی دانش پژوهان، کاوشگران،
علاقمندان و همچنین اساتید اهل فن، دعوت میشود تا هرگونه نظریه و یا مطلبی
خاص در این مقوله دارند، با ذکر دلایل و ارائه عکس و مستندات خود در بخش نظرات، ما را در این راه هر چه بیشتر یاری نمایند
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.